یکشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۵:۰۰
۰ نفر

پگاه شفتی: من یک دوست صمیمی دارم. ما دوست داریم بیشتروقت‌ها با هم باشیم.

هفته‌نامه دوچرخه شماره 613

دوستم همیشه مرا به خانه‌شان دعوت می‌کند و چندباری هم شب خانه آنها مانده‌ام. البته او هم چندبار به خانه ما آمده. ما با هم قرار گذاشتیم تعطیلات تابستان را با هم بگذرانیم. حالا قرار است من و مادرم تعطیلات به یک شهر ساحلی برویم و دوستم هم از من خواسته او را با خودمان ببریم. اما این‌جا یک مشکلی هست: پدر و مادر من به تازگی از هم جدا شده‌اند و من پیش مادرم زندگی می‌کنم. نمی‌دانم چرا، ولی من این مسئله را از دوستم پنهان کرده‌ام. دلم نمی‌خواست هیچ‌کس در مدرسه این موضوع را بفهمد. این پنهان‌کاری باعث شده برای توجیه نبود پدرم کلی دروغ سرهم کنم.

اگر دوستم با من به تعطیلات بیاید، باز هم مجبورم دروغ بگویم. از دروغ‌گویی خسته شده‌ام. اما از طرفی جرئت این‌که حقیقت را بگویم ندارم. می‌ترسم دوستم از دستم ناراحت شود. حتی به ذهنم رسید که یک جوری او را از آمدن به تعطیلات به همراه خودمان منصرف کنم، ولی نتوانستم. این کار درستی نیست. لطفاً کمکم کنید.

بازهم یک نوجوان۱۴ ساله فرانسوی از نشریه موردعلاقه‌اش کمک خواسته و مشاور هم در جواب او گفته:

احساس ناخوشایندی را که به خاطر جدایی پدر و مادرت، سراسر وجودت را گرفته، درک می‌کنم. تو در سن و شرایطی هستی که به اتفاقات بدی مثل این، بیش از اندازه واکنش نشان می‌دهی و این طبیعی است. اما حقیقت چیز دیگری ا‌ست: دنیایی که تو برای خودت ساخته‌ای و در آن از مسئله جدایی پدر و مادرت یک غول بی‌شاخ و دم و زشت به وجود آورده‌ای، دنیای واقعی نیست. آدم‌ها یک روز در کنار هم هستند و روز بعد برای همیشه از هم جدا می‌شوند.

این جدایی‌ها در زندگی هرکسی، حتی خود تو می‌تواند وجود داشته باشد. اولین توصیه من به تو قبل از هرچیز این است که به جدایی مثل یک مسئله بزرگ و خجالت‌آور نگاه نکنی. آن را قبول کنی و به جای این‌که پنهانش کنی، با شهامت پشت سر بگذاری‌اش؛ درست مثل یک دفتر پاره و خط خطی، در سطل آشغال را بازکنی و آن را دور بیندازی. البته این کار خیلی سخت است و نیاز به تمرین دارد. اما مهم‌ترین چیز این است که با آن مواجه شوی. با پنهان کاری، فقط نقطه ضعف خودت را در این باره بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌کنی. برعکس، وقتی با آن مواجه شوی و به آن به صورت گذشته‌ای نگاه کنی که آن را پشت‌سر گذاشته‌ای و هرچه بوده تمام شده، یعنی به آن غلبه کرده‌ای.

 اما درباره دوستت: به نظر من بهتر است این تلاش را از همین الان شروع کنی و ماجرا را کوتاه و بدون طول و تفصیل برای دوستت تعریف کنی و برای این‌که از پنهان‌کاری‌های قبلی‌ات ناراحت نشود، می‌توانی به او بگویی که کمی بیان این مسئله برایت سخت بوده و منتظر فرصت مناسب بوده‌ای تا با خودت کنار بیایی و بعد این مسئله را به او بگویی. مطمئن باش دوستت تو را درک خواهد کرد و اصرار بیشتری برای دانستن جزئیات نخواهد کرد.

اما اگر این کار را کرد، بهتر است قضیه را با شوخی و خنده تمام کنی و دیگر ادامه ندهی. در ‌‌نهایت باید بدانی که جدایی پدر و مادر تو فقط و فقط برای خودت آن‌قدر مهم است. برای دیگران یک اتفاق معمولی است که در هر جامعه و خانواده‌ای دیده می‌‌شود. پس تو هم همین‌طور به قضیه نگاه کن و مسائل را بیش از حد برای خودت بزرگ نکن.

کد خبر 142346
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز